کلاسهای داستاننویسیمون هم شروع شد و جو کلاس داره ما رو به دنبال خودش می کشه که از احساسات فاصله بگیریم و بر اون غلبه پیدا کنیم. در حقیقت وقتی از احساسات فاصله می گیریم تازه می تونیم طوری قلم بزنیم که روی مخاطب تاثیر بذاره. اگه همین جوری کلاسها ادامه داشته باشه توی نوشته های وبلاگ هم قطعا تاثیر می ذاره.
حالا چند وقت هم این طوری بریم ببینیم چی می شه. به نظر خودم ترجیح، با نوشته های با احساسیه که از روی احساسات نوشته نشده باشن بلکه از روی درک احساس خلق شده باشن. دقت کردین؟ از روی درک احساس. یعنی احساسات رو کنترل کنه. نه این که احساسات اون ها رو کنترل کنه. فکر کنم خیلی از وبلاگها این مشکل رو داشته باشن که به جای درک احساسات، مخلوق احساسات هستند.
معروفه که میگن کسی که خوب جوک و لطیفه میگه خودش به لطیفه خودش نمیخنده!